ترجمه کلمه independent

independent “مستقل ،خود مختار،داراى قدرت مطلقه کامپيوتر : computer consulatans associationانجمن مستقل مشاورين کامپيوتر قانون ـ فقه : مستقل بازرگانى : مستقل”

ترجمه کلمه independent computer

independent computer کامپيوتر : peripheral equipment manufacturersسازمانى تشکيل يافته از شرکت هايى که در ساخت يک يا چندين وسيله کامپيوترى تخصص دارند

ترجمه کلمه independence

independence “استقلال ،ازادى ،بى نيازى از ديگران قانون ـ فقه : استقلال روانشناسى : استقلال بازرگانى : استقلال علوم نظامى : جدا بودن”

ترجمه کلمه independency

independency کشور مستقل ،اصول استقلال کليساهاى محلى ،استقلال

ترجمه کلمه indenture

indenture “سند دو نسخه اى ، :)n.(سند دو نسخه اى ،دوتاسازى ،دوبل کردن ،قرارداد،سياهه رسمى زدندانه گذارى ،عهد نامه ،کنترات ،:)vt.& vi.(بشاگردى گرفتن ،با سند مقيد کردن ،با سند مقيد شدن ،با قرار داد استخدام کردن ،شيار دار کردن ،دندانه دار کردن قانون ـ فقه : با قرارداد استخدام کردن”