ichnographic وابسته به طراحى يا زمينه سازى طرحى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه intermediacy
intermediacy وساطت ،ميانجى گرى ،مداخله ،شفاعت
Read More »ترجمه کلمه intermedial
intermedial وساطت کننده ،ميانه ،متوسط،وساطت اميز،ميانجى گرى کننده
Read More »ترجمه کلمه intermarry
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل يا نژادهاى مختلف
Read More »ترجمه کلمه intermaxillary
intermaxillary واقع در ميان ارواره ها
Read More »ترجمه کلمه intermeddle
intermeddle مخلوط کردن ،مداخله کردن ،فضولى کردن
Read More »ترجمه کلمه interlunary
interlunary )interlunar(موقعى که ماه نامريى است ،محاقى ،بين دوماه
Read More »ترجمه کلمه intermaediate host
intermaediate host جانور يا گياهى که روى انگلى رشد و نمو کند
Read More »ترجمه کلمه intermarriage
intermarriage “ازدواج افراد ملل يا نژادهاى مختلف قانون ـ فقه : ازدواج با خويشاوندان”
Read More »ترجمه کلمه interlude
interlude “ايست ميان دو پرده ،بادخور،فاصله کامپيوتر : نگهدارى مقدماتى”
Read More »