ترجمه کلمه jobilate

jobilate خوشى کردن ،شادى کردن ،از خوشى فرياد زدن ،هلهله کردن

ترجمه کلمه jobot

jobot تورى يا چين چينى که براى ارايش درسينه بند زنانه ميگذارند

jack knife bridge عمران : پل متحرک تاشو

jobholder کارمند،عضو ثابت موسسه

jobbery سودجويى ،سوء استفاده ،مقاطعه ،کار چاق کنى

jobbing “واسطه بازرگانى بازرگانى : عمل واسطه گرى”

jobber “دلال( سهام)،بازرگان واسطه ،کار چاق کن ،سودجو قانون ـ فقه : مقاطعه کار بازرگانى : دلال يا کارگزار بورس”

jobber (am) “مقاطعه کار،پيمانکار،دلال معمارى : واسطه”

job training بازرگانى : اموزش شغلى

job turnaround “مدت زمان کار کامپيوتر : مدت زمان برنامه”