muff “دست پوش ،دست گرم کن ،بدبازيکن ،ناشى ،خيطى بالا اوردن ورزش : ناتوانى در گرفتن توپ علوم هوايى : مبدل حرارتى اگزوز که از گرماى گازهاى خروجى براى گرم کردن کابين هواپيما استفاده ميکند”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه muffin
muffin نوعى شيرينى ياکلوچه که گرماگرم باکره ميخورند،بشقاب سفالى کوچک
Read More »ترجمه کلمه mudslinger
mudslinger تهمت زدن
Read More »ترجمه کلمه muezzin
muezzin ( )muazzn(عربى است )موذن ،اذان گو
Read More »ترجمه کلمه mudguard
mudguard گلگير
Read More »ترجمه کلمه mudlark
mudlark بچه کوچه گرد،اهل کوچه ،کسيکه خودرا باخاک و گل مى الايد
Read More »ترجمه کلمه muddleheaded
muddleheaded کودن ،خرف ،گيج
Read More »ترجمه کلمه muddy
muddy “گل الود،پر از گل ،تيره ،گلى کردن ورزش : خيس و گل الود”
Read More »ترجمه کلمه magnetzation
magnetzation مغناطيس
Read More »ترجمه کلمه muddle
muddle گيج کردن ،خراب کردن ،درهم وبرهم کردن ،گيجى ،تيرگى
Read More »