mummified موميايى( شده ) طب خشکيده
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه mummer
mummer هنرپيشه صامت ،بازيگر نقابدار ايام نوئل
Read More »ترجمه کلمه mummery
mummery لال بازى با نقاب ،لودگى ،زهد فروشى
Read More »ترجمه کلمه mumbo jumbo
mumbo jumbo طلسم ،ورد،سخنان نامفهوم
Read More »ترجمه کلمه mumchance
mumchance خاموش
Read More »ترجمه کلمه mumble
mumble زير لب سخن گفتن ،من من کردن
Read More »ترجمه کلمه mumbler
mumbler من من کننده ،کسيکه اهسته وناشمرده سخن ميگويد
Read More »ترجمه کلمه mum’s the word
mum’s the word اين سخن فاش کردنى نيست ،اين حرف را بايد پنهان داشت
Read More »ترجمه کلمه magyar
magyar اهل مجارستان
Read More »ترجمه کلمه multure
multure (دراسياب ) مزد جنسى
Read More »