muscled ماهيچه دار،عضلانى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه muscless
muscless بى ذوق ،بى قريحه
Read More »ترجمه کلمه muscle up
muscle up ورزش : بالاکشيدن بکمک نيروى عضلانى ژيمناست
Read More »ترجمه کلمه muscle bound
muscle bound داراى عضلات سفت وسخت ،غير قابل ارتجاع ،سفت
Read More »ترجمه کلمه muscle tonus
muscle tonus “کشيدگى طبيعى عضلانى( تونوس عضلانى) روانشناسى : کشيدگى طبيعى عضلانى”
Read More »ترجمه کلمه muscle
muscle “استفاده کامل ازعضله ها،ماهيچه ،عضله ،نيروى عضلانى ،بزور وارد شدن ،(ج.ش )mussel().صدف دو کپه اى ،صدف باريک دريايى ورودخانه اى روانشناسى : ماهيچه ورزش : بکاربردن تمام نيرو”
Read More »ترجمه کلمه maid of honor
maid of honor )maid of honour(نديمه ،ساقدوش يا ملازم عروس ،نديمه در بارى
Read More »ترجمه کلمه muscidea
muscidea تيره مگس
Read More »ترجمه کلمه muscid
muscid از تيره مگس
Read More »ترجمه کلمه muscide
muscide مگس کش
Read More »