ترجمه کلمه mutilator

mutilator برنده ،قطع کننده ،ناقص ،حذف کننده

ترجمه کلمه mutilation

mutilation قطع عضو،تحريف ،معيوب سازى ،نقص

mutilation table “جدول بارگيرى پيش بينى شده علوم نظامى : جدول راهنماى بارگيرى خودروها”

mutilated ناقص ( شده ) اندام بريده ،مغلوط،غلط،تحريف شده

mutilateral agreement بازرگانى : موافقت چند جانبه

muteness گنگى ،بيصدائى

mutilate “ناقص يا فلج کردن ،قلب وتحريف شده ،بى اندام کردن ،اخته کردن ،ناقص کردن ،فلج کردن ،تحريف شدن ،معيوب کردن قانون ـ فقه : تحريف کردن”

mute language زبان حال ،زبان بيزبانى

mutely (بطور ) بى صدا،بطور گنگ ،خاموشانه ،بطور ساکت

maieutic وابسته به روش اموزشى سقراط،(در جمع )دانش مامايى