make a call ديدن کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه make a comment
make a comment قانون ـ فقه : اظهار نظر کردن
Read More »ترجمه کلمه make (to)
make (to) “ساختن معمارى : درست کردن”
Read More »ترجمه کلمه machine independent
machine independent کامپيوتر : مستقل از ماشين
Read More »ترجمه کلمه makagonov system
makagonov system ورزش : سيستم ماکاگونوف در دفاع هندى شاه شطرنج
Read More »ترجمه کلمه make
make “ساختن اماده کردن ،تهيه کردن طرح کردن ،قرار دادن ،باعث شدن وادار يا مجبور کردن ،پيمودن ،رسيدن به ساخت ،ترکيب ،ساختن ،بوجود اوردن ،درست کردن ،تصنيف کردن ،خلق کردن ،باعث شدن ،وادار يامجبور کردن ،تاسيس کردن ،گاييدن ،ساختمان ،ساخت ،سرشت ،نظير،شبيه علوم مهندسى : حالت قانون ـ فقه : حالت”
Read More »ترجمه کلمه majuscule
majuscule بزرگ ،حرف درشت
Read More »ترجمه کلمه makable
makable ساخته شدنى
Read More »ترجمه کلمه majuscular
majuscular درشت ،بزرگ
Read More »ترجمه کلمه majorpremise
majorpremise (من ).کبراى قياس ،کبراى قضيه منطقى
Read More »