normalized function شيمى : تابع بهنجار
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه normalized distribution
normalized distribution روانشناسى : توزيع بهنجار
Read More »ترجمه کلمه nassal
nassal وابسته به بينى ،انفى ،تو دماغى
Read More »ترجمه کلمه normalize
normalize “بصورت عادى و معمولى در اوردن ،طبيعى کردن ،تحت قانون و قاعده در اوردن ،هنجار کردن علوم مهندسى : طبيعى کردن کامپيوتر : تنظيم نما و کسر يک کميت مميز شناور به گونه اى که کسر در يک محدوده معين شده اى باشد شيمى : بهنجار کردن”
Read More »ترجمه کلمه normalized
normalized “هنجار شده روانشناسى : بهنجار شده”
Read More »ترجمه کلمه normalization
normalization “عادى شدن ،هنجارسازى شيمى : بهنجارش روانشناسى : بهنجارسازى”
Read More »ترجمه کلمه normalization condition
normalization condition شيمى : شرط بهنجارش
Read More »ترجمه کلمه normality
normality “symb: N،عادى بودن ،حالت عادى ،به هنجارى شيمى : نرماليته روانشناسى : بهنجارى”
Read More »ترجمه کلمه normal zeeman splitting
normal zeeman splitting شيمى : شکافتگى بهنجار زيمان
Read More »ترجمه کلمه normal water level
normal water level معمارى : تراز بهنجار اب
Read More »