premedian )premedial(واقع در نيمه قدامى( بدن)
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه pyre
pyre توده هيزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
Read More »ترجمه کلمه premeditate
premeditate قبلا فکر چيزى را کردن ،مطالعه قبلى کردن
Read More »ترجمه کلمه pyranose form
pyranose form شيمى : شکل پيرانوزى
Read More »ترجمه کلمه premedical
premedical دوره مقدماتى پزشکى ،وابسته به پيش پزشکى
Read More »ترجمه کلمه parotitic
parotitic دچار اماس در غده بنا گوشى ،وابسته به اماس غده بنا گوشى
Read More »ترجمه کلمه parallel access
parallel access “با دست يابى موازى کامپيوتر : دستيابى موازى”
Read More »ترجمه کلمه pyramids of egypt
pyramids of egypt هرم هاى مصر
Read More »ترجمه کلمه premeditated
premeditated (حق ).با قصد قبلى ،عمدى
Read More »ترجمه کلمه pyramiding
pyramiding “مديريت واحد قانون ـ فقه : سيستم مديريت هرمى حالتى که چندين شرکت تحت تملک يا اداره يک موسسه بزرگ قرار گيرند”
Read More »