ترجمه کلمه tussah

tussah tusseh(،( )tussoreج.ش ).کرم ابريشم شرقى

ترجمه کلمه to put out money to interest

to put out money to interest پول به بهره گذاشتن ،پول تنزيل دادن

tusker (ج.ش ).فيل عاج دار،داراى دندان گراز

to put out of countenance دست پاچه کردن

telegony انتقال فرضى صفات ونفوذ اخلاقى شوهر اول در بچه هاى زن از شوهران بعدى

to put out of court شايسته مطرح کردن ندانستن ،از دستور خارج کردن

tusk tenon زبانه يا گيره اى که داراى زبانه هاى کوچکترى باشد بطورى که رويهم بشکل پله ياتضاريس پله اى درايند

to put out of face بزور بردن ،خجالت دادن

tusk دندان دراز وتيز،دندان نيش اسب ،دندان عاج فيل ،دندان گراز حيوانات ،(بادندان )سوراخ کردن يا کندن

to put out of the way سربه نيست کردن ،نابود کردن ،کشتن