to make merry over مسخره کردن ،دست انداختن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه tend 2
tend 2 نگهدارى کردن از،توجه کردن ،پرستارى کردن ،مواظب بودن ،مواظبت کردن از
Read More »ترجمه کلمه tack hammer
tack hammer چکش ميخ کوبى کوچک
Read More »ترجمه کلمه to make mincemeat of
to make mincemeat of خرد کردن ،از ميان بردن
Read More »ترجمه کلمه tend 1
tend 1 (وسايل چيزى را )فراهم کردن ،کمک کردن ،کشيده شدن ،منجر شدن ،مايل بودن
Read More »ترجمه کلمه tend
tend نگهدارى کردن از،وجه کردن ،پرستارى کردن ،مواظب بودن ،متمايل بودن به ،گرايش داشتن ،گراييدن ،ميل کردن
Read More »ترجمه کلمه to make mischief
to make mischief دو بهم زنى کردن ،نفاق انداختن
Read More »ترجمه کلمه tench
tench (ج.ش ).ماهى گول اب شيرين اروپا واسيا
Read More »ترجمه کلمه to make much of
to make much of استفاده کردن از
Read More »ترجمه کلمه tenantry
tenantry اجاره نشينى ،اجاره دارى ،کليه مستاجرين يک ملک
Read More »