bucephalus نام اسب اسکندر( درزبان شوخى ) اسب ،گاوسر
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه buchner funnel
buchner funnel شيمى : قيف بوخنر
Read More »ترجمه کلمه buck
buck “گوزن نر،دولا دولا رفتن سواره نظام ،درو کردن( سوار نظام)،جنس نر اهو وحيوانات ديگر،(امر )قوچ ،دلار،بالا پريدن وقوز کردن(چون اسب)،ازروى خرک پريدن ،مخالفت کردن با( دربازى فوتبال وغيره)،جفتک انداختن علوم نظامى : درو کردن”
Read More »ترجمه کلمه buck fever
buck fever “هيجان شکارچى تازه کار در مقابل شکار ورزش : هيجان شکارچى تازه کار در ديدن شکار و خطا رفتن تير”
Read More »ترجمه کلمه buck passer
buck passer لاابالى ،شخصى که مسئوليت خود را بديگران محول ميکند
Read More »ترجمه کلمه buck up
buck up شجاع شدن ،پيشرفت کردن ،روحيه کسى را درک کردن ،تهييج کردن
Read More »ترجمه کلمه bubble tray column
bubble tray column “ستون تقطير بشقابک دار شيمى : ستون تقطير با بشقابک حباب”
Read More »ترجمه کلمه bubble turn and slip
bubble turn and slip علوم هوايى : الات دقيق اصلى پروازى که شتاب جانبى را با جابجايى حبابى داخل لوله شيشه اى خميده پر از مايعى نشان ميدهد
Read More »ترجمه کلمه bubbly
bubbly جوش زننده ،پرحباب ،شامپانى
Read More »ترجمه کلمه bubby
bubby پسر کوچولو
Read More »