ترجمه کلمه the baby takes notice

the baby takes notice بچه ملتفت است ،بچه مى فهمد،بچه باهوش است

ترجمه کلمه the army lost heavily

the army lost heavily ارتش تلفات سنگين داد

to grope for anything درتاريکى پى چيزى گشتن

to grow (or turn)pale رنگ باختن ،سفيد شدن

tae “دفاع با پا،پرش کردن با پا ورزش : دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن”

the answer is in the negative پاسخ ان منفى است

to grow better بهترشدن ،بهبودى يافتن

the animal is not s. to touch دست زدن به ان جانورشرط سلامت نيست

to grow cold سردشدن

to grow downwards کم شدن ،کاسته شدن ،روبکاهش گذاردن