conduct “سيره ،جريان ،انتقال دادن انجام دادن ،رفتار کردن رهبرى کردن ،کردار،اجرا کردن ،رفتار،سلوک ،هدايت کردن ،بردن ،اداره کردن علوم مهندسى : هدايت کردن قانون ـ فقه : معاطات ،کشيده شدن روانشناسى : هدايت کردن علوم نظامى : رفتار اخلاقى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه conduct disorder
conduct disorder روانشناسى : اختلال رفتارى
Read More »ترجمه کلمه conduct grade
conduct grade “نمره انضباط،درجه هدايت يک ماده( الکتريسيته) علوم نظامى : درجه هدايت يک ماده”
Read More »ترجمه کلمه condole
condole تسليت دادن ،اظهار تاسف کردن
Read More »ترجمه کلمه condolence
condolence همدردى ،تسليت ،اظهار تاسف
Read More »ترجمه کلمه condolenee
condolenee اظهارهمدردى ،تعزيت
Read More »ترجمه کلمه condominium
condominium “حاکميت مشترک ،تسلط مشترک ،حکومت مشترک ،مالکيت مشترک قانون ـ فقه : اعمال حاکميت مشترک دو يا چند کشور بر يک سرزمين را به نحو اشاعه گويند”
Read More »ترجمه کلمه condonation
condonation “چشم پوشى ،عفو تقصير،بخشايش قانون ـ فقه : اغماض و چشم پوشى يکى از زوجين در مورد خلافى که از ديگرى در زمينه وظايف زناشويى صادر شده است”
Read More »ترجمه کلمه condone
condone چشم پوشى کردن از،اغماض کردن ،بخشيدن
Read More »ترجمه کلمه conditions
conditions “وضعيتها،حالات ،شرايط روانشناسى : اوضاع ورزش : مقررات و شرايط اسبدوانى علوم نظامى : اوضاع”
Read More »