confrere همقطار
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه confront
confront “روبرو شدن با،مواجهه دادن قانون ـ فقه : مواجهه دادن”
Read More »ترجمه کلمه confrontation
confrontation مواجهه ،مقابله
Read More »ترجمه کلمه confucius
confucius کنفوسيوس
Read More »ترجمه کلمه confuse
confuse مغشوش شدن ،باهم اشتباه کردن ،اسيمه کردن ،گيج کردن ،دست پاچه کردن
Read More »ترجمه کلمه confused
confused “گيج شده ،گيج ،سر در گم ،مغشوش ،مخلوط،خجل روانشناسى : گم گشته علوم نظامى : دست پاچه مات و مبهوت”
Read More »ترجمه کلمه conformist
conformist “همرنگ با جماعت روانشناسى : همنوا”
Read More »ترجمه کلمه conformity
conformity “مطابقت ،همرنگى با جماعت ،انطباق ،پيروى از رسوم يا عقايد،همنوايى معمارى : همشيبى قانون ـ فقه : مطابقت روانشناسى : همنوايى بازرگانى : هم شکلى”
Read More »ترجمه کلمه confound
confound پريشان کردن ،گيج کردن ،عاجز کردن
Read More »ترجمه کلمه confounded
confounded “مبهوت ،لعنت شده ،نفرين شده روانشناسى : دراميخته”
Read More »