convoy joiner “ناوهاى منفردى که به کاروان دريايى پيوسته اند علوم نظامى : ناوهاى متفرقه اضافى در ستون دريايى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه convoy leaver
convoy leaver “ناوهاى ترک کننده ستون علوم نظامى : ناو جدا شده از ستون دريايى”
Read More »ترجمه کلمه convoy route
convoy route “مسير حرکت ستون دريايى علوم نظامى : مسير حرکت کاروان دريايى”
Read More »ترجمه کلمه convolute
convolute بهم پيچيده ،حلقوى ،پيچ وتاب خوردن ،حلقه حلقه کردن
Read More »ترجمه کلمه convoluted
convoluted بهم پيچيده ،بهم تابيده ،حلقوى ،پيچاپيچ
Read More »ترجمه کلمه convolution
convolution “پيچيدگى ،پيچ ،حلقه روانشناسى : شکنج”
Read More »ترجمه کلمه convolve
convolve بهم پيچيدن ،پيچيدن ،تاب دادن ،بهم پيچيده شدن
Read More »ترجمه کلمه convolvulaceous
convolvulaceous وابسته به خانواده نيلوفرپيچ ،پيچکى
Read More »ترجمه کلمه convivial
convivial جشنى ،اهل کيف وخوشگذرانى ،وابسته به جشن وعشرت
Read More »ترجمه کلمه conviviality
conviviality خوش مشربى ،قابليت اميزش
Read More »