فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
to break with one’s friend با دوست خود بهم زدن
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه thermistor (= thermal resistor)
thermistor (= thermal resistor) الکترونيک : ترميستور
Read More »ترجمه کلمه to breakin
to breakin خودرا داخل کردن ،مصدع شدن
Read More »ترجمه کلمه thermistor
thermistor رزيستور برقى ،الت مقاوم در مقابل برق ،مقاومت گرمايى
Read More »ترجمه کلمه to breast the tape
to breast the tape مسابقه دورابردن
Read More »ترجمه کلمه thermionic tube
thermionic tube “لوله الکترونى که دران الکترون بوسيله حرارت دادن به الکترود منتشر ميشود،لوله گرمايونى الکترونيک : لامپ گرميونايى علوم هوايى : لوله ترمويونيک”
Read More »ترجمه کلمه to breathe a horse
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
Read More »ترجمه کلمه thermionic emission
thermionic emission “کامپيوتر : پديده نشر گرمايونى الکترونيک : صدور گرميونايى”
Read More »ترجمه کلمه to breathe after
to breathe after ارزو کردن
Read More »ترجمه کلمه to breathe in air
to breathe in air دم فرو بردن
Read More »