floating base “پايگاه شناور دريايى علوم نظامى : ناو لجستيکى شناور يا کاروان لجستيکى شناور دريايى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه floating battery
floating battery الکترونيک : باترى ذخيره
Read More »ترجمه کلمه fillip
fillip (مج ).انگيزش ،وسيله تحريک ،چيز بيهوده ،تلنگر زدن ،(مج ).تحريک کردن
Read More »ترجمه کلمه floating
floating “ليسه کردن ،سيال ،شناورى ،متحرک بر روى اب ،مواج ،فاقد وسيله اتصال( درمورداستخوان جناغ سينه)،جابجا شده ،متغير علوم مهندسى : غوطه ور معمارى : صاف کردن علوم نظامى : اضافى”
Read More »ترجمه کلمه floating aquatics
floating aquatics معمارى : ابزيان شناور
Read More »ترجمه کلمه floating audress
floating audress نشانى شناور
Read More »ترجمه کلمه floating axle
floating axle علوم مهندسى : محور نوسان
Read More »ترجمه کلمه floatage
floatage )flotage(شناورى
Read More »ترجمه کلمه floatation
floatation “سياليت ،اضافى بودن سطح سيال اماد، )=flotation(شناورى علوم نظامى : سطح اماد اضافى شارژ انبار اضافى علوم دريايى : شناورى”
Read More »ترجمه کلمه floater
floater “هواپيماى بدون موتور،سرويس ارام واليبال توپ با حرکت کند در هوا،جسم شناور،گواهى نامه سهام دولتى يا راه اهن( که بجاى وثيقه بکار ميرود)،کسى که درچند محل بنحو غير قانونى راى بدهد ورزش : پاس ارام هوايى تخته بزرگ موج سوارى”
Read More »