filomentose ليف دار،ليفى ،ريشه اى ،ميله دار
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه flourishing
flourishing اباد،ترقى کننده
Read More »ترجمه کلمه flour-box
flour-box اردپاش
Read More »ترجمه کلمه flourescence
flourescence “شيمى : فلوئورسانى نجوم : فلوئورسانس”
Read More »ترجمه کلمه flourescence spectrum
flourescence spectrum شيمى : طيف فلوئورسانى
Read More »ترجمه کلمه flouncy
flouncy جهنده ،چين دار
Read More »ترجمه کلمه flounder
flounder (ج.ش ).نوعى ماهى پهن ،لغزش ،اشتباه ،درگل تقلا کردن ،بال بال زدن ،دست وپاکردن
Read More »ترجمه کلمه flour
flour “گرد،ارد کردن ،پودر شدن شيمى : ارد”
Read More »ترجمه کلمه filo
filo “First In Last Out کامپيوتر : اخرين صادره از اولين وارده”
Read More »ترجمه کلمه flotsam and jetsam
flotsam and jetsam “کالايى که پس از غرق شدن کشتى برروى اب شناور است بازرگانى : کالاهايى که توسط ناخداى کشتى به دريا ريخته شده”
Read More »