fluidize باد افشان ساختن ،بباد سپردن ،تبديل به مايع کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه fluidmeter
fluidmeter شيمى : جريان سنج
Read More »ترجمه کلمه filter chock
filter chock “علوم مهندسى : چوک صافى الکترونيک : چوک صافى”
Read More »ترجمه کلمه fluidify
fluidify تبديل به جسم سيال کردن ،مايع کردن
Read More »ترجمه کلمه fluidity
fluidity “ابگونى ،حالت مايعى ،سيالى ،درجه سفتى ،سياليت ،روانى بيان ،سلاست بيان ،طلاقت لسان علوم مهندسى : ميعان معمارى : روانى زيست شناسى : شارندگى”
Read More »ترجمه کلمه fluidal
fluidal مانندجسم سيال يامايع ،وابسته به جسم سيال ،مايع
Read More »ترجمه کلمه fluidic
fluidic وابسته بجسم سيال ،مانند جسم سيال يامايع
Read More »ترجمه کلمه fluidics
fluidics سيلا ن شناسى
Read More »ترجمه کلمه fluid mechanics
fluid mechanics عمران : مکانيک سيالات
Read More »ترجمه کلمه fluid ounce
fluid ounce واحد گنجايش مايعات معادل ۱/۱۶ پينت
Read More »