ترجمه کلمه forswear

forswear “سوگند دروغ خوردن ،باسوگند انکار کردن ،انکار کردن قانون ـ فقه : پيمان شکنى يا نقض”

ترجمه کلمه forspent

forspent فرسوده ،خالى ،تهى

financial budget بازرگانى : بودجه مالى

forsooth براستى ،الحق ،قطعا،بتحقيق ،درحقيقت

forsook واگذاشت ،ول کرد،ترک گفت ،ترک کرد

forsaken واگذاشتن ،ول کردن ،ترک کردن ،ترک گفتن ،دست کشيدن از

forsake “ول کردن ،ترک ،رها کردن ،انکار کردن قانون ـ فقه : ترک کردن”

forrel يکجور پوست که براى جلد کردن دفترهاى حساب بکار ميرود

forrarder )=forrader(جلوتر،پيشتر

forrader )=forrarder(جلوتر،پيشتر