fructify ميوه دادن ،مثمر شدن ،ميوه دار کردن ،برومند کردن ،بارور ساختن
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه fructification
fructification باراورى ،ميوه دهى ،بردهى
Read More »ترجمه کلمه fructiferous
fructiferous ميوه دار،باراور،بادار،ميوه اور
Read More »ترجمه کلمه frozen wages
frozen wages “مزدهاى ثابت بازرگانى : مزدهاى غير قابل تغيير مزدهاى منجمد”
Read More »ترجمه کلمه frozen assets
frozen assets “دارائيهاى مسدود بازرگانى : دارائى که بعلت ادعاى فرد يا افرادى قابل فروش نميباشد”
Read More »ترجمه کلمه frozen
frozen “برخورد يک گوى با گوى ديگر يا لبه ميز( بيليارد)،منجمد يا يخ زده ،سرمازده ،غير قابل پرداخت تاانقضا مدت ،بى حرکت ،محکم ،بدون ترقى ورزش : برخورد يک گوى با گوى ديگر يا لبه ميز”
Read More »ترجمه کلمه froze
froze (زمان ماضى فعل )freeze يخ زد،منجمد شد
Read More »ترجمه کلمه finical
finical )=finicky(شيک ،خوش لباس ،متوجه جزئيات
Read More »ترجمه کلمه frowzy
frowzy بدبو،(مج ).شلخته ،چرک ،پليد،پوسيده ،ترشيده
Read More »ترجمه کلمه frowziness
frowziness شلختگى ،بدبويى
Read More »