ترجمه کلمه gesticulatory

gesticulatory متضمن اشارات وحرکات بادست وسر

ترجمه کلمه galimatias

galimatias سخن بى سروته ،سخن نامفهوم ،کلام غير مفهوم

gesticulator اشاره کننده با سر و دست

gesticulative وابسته به اشاره با سرو دست

gesticulation اشاره با سر و دست

gesticulate با سر و دست اشاره کردن ،ضمن صحبت اشارات سر و دست بکار بردن ،باژست فهماندن

gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده( درگفتار)

gestic وابسته بحرکت بدنى ،رقصى ،مربوط برقص

geste )gest(حرکت ،کار نمايان ،هم صحبت ،رفتار،قيافه ،اشاره

gestatorial برنده پاپ ،حامل پاپ