hitchhike سرجاده ايستادن وباشست جهت خود را نشان دادن( براى سوارى مفتى)،مسافرت مفتى
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه hitch up
hitch up اسب را يراق کردن ،خفت زدن به( حيوان)
Read More »ترجمه کلمه hitch tie
hitch tie “گره اويزان علوم نظامى : گره شستى علوم دريايى : گره شستى”
Read More »ترجمه کلمه hitch kick
hitch kick ورزش : شوت قيچى ،پرش طول با دو گام برداشتن در هوا و دست بالاى سر
Read More »ترجمه کلمه hitch and go
hitch and go ورزش : نوعى پاس که گيرنده بجلو مى دود و به سمت ديگر مى چرخد و باز به جلو ادامه مى دهد
Read More »ترجمه کلمه hitch
hitch “کامل کردن پاس به دريافت کننده ،بند،اتصال ،پيچ وخميدگى ،گرفتارى ،مانع ،محظور،گير،تکان دادن ،هل دادن ،بستن( به درشکه وغيره)،انداختن ورزش : نوعى پاس که دريافت کننده به جلو مى دود و به طرف بيرون بر مى گردد علوم نظامى : اويختن علوم دريايى : خفت”
Read More »ترجمه کلمه hit wicket
hit wicket ورزش : انداختن ميله بوسيله خود توپزن
Read More »ترجمه کلمه hit six
hit six ورزش : ضربه زدن به توپ برفراز مرز
Read More »ترجمه کلمه halfsister
halfsister ناخواهرى ،خواهر ناتنى
Read More »ترجمه کلمه hit ratio
hit ratio کامپيوتر : نسبت اصابت
Read More »