ترجمه کلمه humbugger

humbugger حيله باز،دروغگو

ترجمه کلمه hammer-headed

hammer-headed داراى سرى مانندسرچکش ،کودن ،کله خشک

humbug حيله ،گول ،شوخى فريب اميز،فريب دادن ،بامبول زدن

humbly از روى فروتنى يا خضوع و،خشوع ،به پستى ،از روى افتادگى

humbler متواضع تر

humbleness پستى ،فروتنى

humbled to the dust باخاک برابر

humble-plant گياه حساس

humble-bee زنبور درشت ،زنبور

humble زبون ،فروتن ،متواضع ،محقر،بدون ارتفاع ،پست کردن ،فروتنى کردن ،شکسته نفسى کردن