ترجمه کلمه hammy

hammy پرگوشت ،فربه ،بى مزه

ترجمه کلمه hurt

hurt “صدمه زدن اسيب ،ازار رساندن ،اسيب زدن به ،ازردن ،اذيت کردن ،جريحه دار کردن ،خسارت رساندن ،اسيب ،ازار،زيان ،صدمه قانون ـ فقه : مصدوم ،اذيت”

hurst پشته ،تپه کوچک ،تپه زيرابى ،جاى کم عمق در رودخانه يا دريا

hurry up زود باشيد،عجله کنيد،بشتابيد

hurry skurry )hurry scurry(دستپاچگى ،شتاب زدگى ،باشتاب انجام شده ،از روى دستپاچگى ،بطور درهم وبرهم

hurry-scurry دست پاچگى ،شتاب زدگى ،با شتاب انجام شده ،در هم بر هم

hurry شتاب کردن ،شتابيدن ،عجله کردن ،چاپيدن ،بستوه اوردن ،باشتاب انجام دادن ،راندن ،شتاب ،عجله ،دستپا چگى

hurrier عجول شتابکار

hurriedness شتاب زدگى ،عجله ،دست پاچگى

hurriedly از روى شتاب ،از روى ،دست پاچگى