implicit “تلويحى ،ضمنى ،التزامى ،مجازى ،اشاره شده ،مفهوم ،تلويحا فهمانده شده ،مطلق ،بى شرط قانون ـ فقه : ضمنى ،بلا اعتراض روانشناسى : نااشکار”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه implicative
implicative تضمينى ،فهماننده ،دلالت کننده
Read More »ترجمه کلمه implication
implication “اشاره ،تلويح ،دلالت ،معنى ،مستلزم بودن ،مفهوم قانون ـ فقه : استنباط روانشناسى : معناى ضمنى”
Read More »ترجمه کلمه implicate
implicate دلالت کردن بر،گرفتار کردن ،مشمول کردن ،بهم پيچيدن ،مستلزم بودن
Read More »ترجمه کلمه implex
implex پيچيده ،پيج در پيچ ،تودرتو
Read More »ترجمه کلمه impletion
impletion پرى ،پرسازى
Read More »ترجمه کلمه implementation
implementation “پياده سازى ،کاربرد،اجرا،انجام کامپيوتر : انجام علوم نظامى : به کار گرفتن”
Read More »ترجمه کلمه implemental
implemental التى ،افزارى ،وسيله اى
Read More »ترجمه کلمه implement
implement “اجرا کردن ،الت ،افزار،ابزار،اسباب ،انجام دادن ،ايفاء کردن ،اجراء کردن تکميل کردن علوم نظامى : به کار بردن”
Read More »ترجمه کلمه i had him sing
i had him sing وا داشتم بخوانم
Read More »