ترجمه کلمه inconvenient

inconvenient ناراحت ،ناجور

ترجمه کلمه inconvenience

inconvenience ناراحتى ،دردسر،ناسازگارى ،ناجورى ،نامناسبى ،اسيب ،اذيت ،اسباب زحمت

incontrovertibly “مسلما””،محققا”””

incontrovertible غير قابل بحث ،بدون مناقشه ،بى چون و چرا،بدون مباحثه ،مسلم

incontrovertibility بحث نا پذيرى ،بى چون و چرايى

incontrollable غير قابل کنترل ،غير قابل جلوگيرى ،شديد

i recollect having seen him (به ) ياد مى اورم ( يا به خاطر مى اورم ) که او را ديده ام ،يادم مى ايد که او را ديدم

incontinuity نا پيوستگى ،انفصال

incontinently ناپرهيزگارانه ،بدون مسک نفس ،ازروى بى عفتى

incontinent ناپرهيزکار