ترجمه کلمه index of correlation

index of correlation بازرگانى : شاخص همبستگى

ترجمه کلمه index of consumer prices

index of consumer prices بازرگانى : شاخص قيمت کالاهاى مصرفى

index of absorption شيمى : شاخص جذب

index number “عددى که دلالت بر حجم کند(مثل نرخ و قيمت)،مقايسه حجم در بعضى مواقع با عدد شاخص معمارى : شاخص”

index mark کامپيوتر : علامت شاخص

index map “نقشه عکسى معمارى : نقشه راهنما علوم نظامى : نقشه تهيه شده از روى عکس هوايى”

index-linked insurance بازرگانى : بيمه اى که با تغييرات شاخص تعديل ميشود

index hole کامپيوتر : سوراخ شاخص

i sent him in فرستادمش رفت تو

index fossil سنگواره شاخص طبقات زمين شناسى