indies هند خاور و هند و چين و جزاير وابسته به ان ،هند شرقى ،جزاير سند
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه indiental music
indiental music ساز و اوازى که با نمايشى همراه باشد،موزيک همراه
Read More »ترجمه کلمه indictor
indictor )indicter(تعقيب کننده ،اعلام جرم کننده
Read More »ترجمه کلمه indictment
indictment “ادعانامه ،تنظيم کيفرخواست ،(حق ).اعلام جرم ،تنظيم ادعا نامه ،اتهام قانون ـ فقه : jury”
Read More »ترجمه کلمه indiction
indiction (بستن )ماليات پانزده ساله املاک ،اگهى ،اعلام ،دوره پانزده ساله ،ارزيابى
Read More »ترجمه کلمه indicter
indicter )indictor(تعقيب کننده ،اعلام جرم کننده
Read More »ترجمه کلمه indictable
indictable “(حق ).قابل تعقيب قانون ـ فقه : قابل تعقيب”
Read More »ترجمه کلمه indict
indict “متهم کردن کسى بر مبناى تشخيص هيات منصفه دادگاه جنايى ،(حق ).عليه کسى ادعا نامه تنظيم کردن ،اعلام جرم کردن ،متهم کردن ،تعقيب قانونى کردن قانون ـ فقه : تعقيب متهم از طريق صدور کيفرخواست به وسيله دادگاه جنايى”
Read More »ترجمه کلمه i sold it to one abdullah
i sold it to one abdullah به عبدالله نامى انرا فروختم
Read More »ترجمه کلمه indicium
indicium نشان ،نشانه ويژه ،علامت
Read More »