ترجمه کلمه indivisibly

indivisibly بطور غيرقابل تقسيم

ترجمه کلمه indivisible

indivisible “غير قابل تقسيم قانون ـ فقه : غير قابل تقسيم”

indivisibility غير قابل تقسيم بودن

individuum هستى تجزيه ناپذير،هستى مطلق ،جوهر فرد،تک ،شخص

individuation “فرد پرستى ،تک سازى ،فرد سازى ،جدا سازى ،تک شدگى ،تشخيص فرد در جمع ،شخصيت ،وجود( شخص)،جدا شدگى ،يکايکى ،تکى روانشناسى : تفرد”

individuate تک قرار دادن ،فرد کردن ،انفرادى کردن ،مجزا کردن ،جدا کردن ،تميز دادن ،شخصيت دادن ،مشخص کردن

individually “اصالتا””،اختصاصا””،انفرادا””،شخصا”” قانون ـ فقه : به طور مجزا”

i thanked him for his trouble براى زحمتى که کشيده بود از او سپاس گزارى کردم

individualized instruction روانشناسى : اموزش انفرادى

individualize از ديگران جدا کردن ،مجزا کردن ،تک سازى ،تميز دادن ،تشخيص دادن ،حالت ويژه دادن ،منفرد ذکر کردن ،بصورت فردى در اوردن