ترجمه کلمه i went past the house

i went past the house از پهلوى ان خانه رد شدم

ترجمه کلمه infectiously

infectiously بطور مسرى يا عفونى

infectious واگير،عفونى ،مسرى ،فاسد کننده

infection period دوره نهفتگى

infection “عفونت ،سرايت مرض ،گند کامپيوتر : الودگى روانشناسى : عفونت”

infect الوده کردن ،ملوث کردن ،گند زده کردن ،مبتلا و دچار کردن ،عفونى کردن ،سرايت کردن

infeasible (م.م ).نشدنى ،غير عملى ،اجراء نشدنى

infavoidance روانشناسى : تحقير گريزى

infatute نادان کردن ،احمق کردن ،از خرد بى بهره کردن ،شيفتن ،شيفته کردن

infatuation “شيفتگى ،شيدايى روانشناسى : شيفتگى”