ترجمه کلمه insurer

insurer “بيمه گر قانون ـ فقه : بيمه گر بازرگانى : بيمه گر”

ترجمه کلمه insured, policy holder

insured, policy holder بازرگانى : بيمه شده

insured value بازرگانى : ارزش بيمه شده

insured “بيمه گذار،بيمه شده( با)the ،کسى که زندگى و دارايى اش بيمه شده باشد،بيمه شونده قانون ـ فقه : بيمه شده بازرگانى : بيمه گذار”

insure “بيمه کردن ،بيمه بدست اوردن ،ضمانت کردن قانون ـ فقه : بيمه کردن”

ice hammer ورزش : چکش يخ

insurant بيمه گذار

insurance stockage “ذخيره اطمينان ،ذخيره تامينى علوم نظامى : ذخيره اضطرارى”

insurance premium بازرگانى : حق بيمه

insurance policy “بيمه نامه ،قرارداد بيمه قانون ـ فقه : سند بيمه بازرگانى : بيمه نامه”