ترجمه کلمه interrupt a connection

interrupt a connection علوم مهندسى : قطع شدن يک اتصال

ترجمه کلمه iconolater

iconolater شمايل پرست

interrupt “توقف ،گسيختن ،حرف ديگرى را قطع کردن ،منقطع کردن علوم مهندسى : جدا کردن کامپيوتر : وقفه”

interrogatory “وابسته به سئوال قانون ـ فقه : مجموعه سوالاتى که از شهود يا ساير اطراف دعوى در يک دادگاه مى شود”

interrogator-responsor الکترونيک : دستگاه پرسش – پاسخ

interrogator responder علوم نظامى : دستگاه تماس يا مکالمه سيستم شناسايى دشمن و خودى

interrogator “قاضى تحقيق ،مستنطق ،بازپرس ،تحقيق کننده ،پرسش کننده ،بازجويى کننده قانون ـ فقه : مستنطق علوم نظامى : بازجويى کننده”

interrogatively ازراه پرسش ،بشکل پرسش ،بطور پرسش ،بطريق استفهام

interrogative adverb قيد استفهامى

interrogative علامت سئوال ،ادوات استفهام ،پرسشى