interservice “داخل قسمت ،بين ادارات علوم نظامى : بين يکانها در حين خدمت”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه interseptal
interseptal واقع در ميان جدارها،واقع در ميان پره ها
Read More »ترجمه کلمه intersegmental
intersegmental روانشناسى : ميان قطعه اى
Read More »ترجمه کلمه intersectional service
intersectional service علوم نظامى : قسمت پشتيبانى داخل منطقه مواصلات يکان پشتيبانى منطقه مواصلات
Read More »ترجمه کلمه intersectional
intersectional تقاطعى ،وابسته بمحل تقاطع
Read More »ترجمه کلمه intersection point
intersection point “نقطه تلاقى ،نقطه تقاطع علوم مهندسى : محل برخورد معمارى : نقطه بهم رسيده”
Read More »ترجمه کلمه intersection leg
intersection leg “شاخه( يک تقاطع) معمارى : شاخه يک همبر”
Read More »ترجمه کلمه iconology
iconology شمايل شناسى ،پيکر شناسى
Read More »ترجمه کلمه intersection
intersection “چهارراه ،چهارسو،فصل مشترک( هندسه)،تقاطع ،چهار راه علوم مهندسى : فصل مشترک عمران : محل مقاطع معمارى : همبر علوم هوايى : اشتراک علوم نظامى : فصل مشترک”
Read More »ترجمه کلمه intersecting
intersecting متقاطع ،از يکديگر گذرنده
Read More »