ترجمه کلمه iron bound

iron bound با اهن بسته ،دورتا دورخاره دار،ناهموار،سخت ،سفت

ترجمه کلمه iron boot

iron boot ورزش : کفش اهنى تمرينى براى تقويت عضله پا

iron barrel معمارى : بشکه اهنى

identification friendly or foe (iff) علوم نظامى : سيستم تشخيص هواپيماى دوست و دشمن سيستم تشخيص دشمن توسط رادار

iron bark يکجور اوکاليپتوس که پوست ان سفت است

iron and steel works علوم مهندسى : ذوى اهن و فولاد

iron and steel working industry علوم مهندسى : صنعت اهن و فولاد

iron alloy علوم مهندسى : الياژ اهن

iron age عصر اهن

iron “symb: Fe،اطو،اتو کردن ،اتو زدن ،اهن پوش کردن علوم مهندسى : اهن شيمى : اهن ورزش : چوب سرباريک اهنى مثل چوب شماره ۱۲ گلف علوم هوايى : اهن”