ترجمه کلمه let him go

let him go بگذاريد برود،برود

ترجمه کلمه let him do what he pleases

let him do what he pleases بگذار( يد )هر چه خوش دارد بکند

let him do his worst هرچه ازدستش برميايد بکند

let go 2 “بردار( طنابها) علوم دريايى : بردار”

let go 1 “بينداز( لنگر) علوم دريايى : بينداز”

let go “رها کردن ،مرخص کردن ،ازاد کردن قانون ـ فقه : ازاد کردن”

let fly پرتاب کردن

let fall انداختن ،رسم کردن

let down پايين کردن ،پايين انداختن ،(مج ).روى کسى را زمين انداختن ،مايوس کردن

let by اجازه رد شدن دادن