ترجمه کلمه limitarian

limitarian کسيکه معتقد است بخش محدودى از مردم گيتى رستگارى روحانى خواهند داشت

ترجمه کلمه limitable

limitable محدوديت پذير

limit velocity علوم نظامى : حداقل سرعت ابتدايى توپ يا خمپاره که بتوان با ان نفوذ لازم را به دست اورد

limit switch علوم مهندسى : ليميت سوئيچ

limit stop علوم مهندسى : حد ايست

keyboard terminal کامپيوتر : صفحه کليدى شبيه به دستگاه ماشين تحرير که اجازه مى دهد تا اطلاعات به درون يک سيستم کامپيوترى وارد شود

limit state of failure عمران : حالت حدى که براى ان حداکثر ظرفيت باربرى حاصل شده باشد

limit state “حالت حدى عمران : حالت خاص يک ساختمان که ديگر وظيفه خود را انجام نميدهد و يا شرايطى که براى ان طرح شده است جايز نميباشد”

limit of tolerance زيست شناسى : حد روادارى

limit of proportionality علوم هوايى : حد تناسب