line “محصول ،شعبه ،نسب ،خط زدن ،حدود،رويه ،صف ،صفى در خط( ديدبانى توپخانه)، :)n.(خط،سطر،رديف ،رشته ،بند،ريسمان ،رسن ،طناب ،سيم ،جاده ،دهنه ،لجام ، :)vt.&vi.(خط کشيدن ،خط انداختن در،خط دار کردن ،(نظ ).بخط کردن( با)up ،اراستن ،ترازکردن ،استر کردن ،پوشاندن علوم مهندسى : لاين کامپيوتر : رشته الکترونيک : خط معمارى : خط قانون ـ فقه : طرز روانشناسى : خط ...
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه lindy
lindy رقص داراى حرکات سريع وجهش هاى مداوم
Read More »ترجمه کلمه lindlar’s catalyst
lindlar’s catalyst شيمى : کاتاليزور ليندلار
Read More »ترجمه کلمه linden
linden (گ.ش ).زيرفون ،نمدار)tiliaceae(
Read More »ترجمه کلمه keyhole
keyhole سوراخ کليد
Read More »ترجمه کلمه lindberg detector
lindberg detector علوم هوايى : اشکارساز ليندبرگ
Read More »ترجمه کلمه linctus
linctus شربت طبى
Read More »ترجمه کلمه lincoln-oseretsky development scale
lincoln-oseretsky development scale روانشناسى : رشد سنج لينکلن – اوزرتسکى
Read More »ترجمه کلمه lincoln
lincoln ايالت لينکلن شاير انگلستان ،گوسفند نژاد لينکلن شاير،ابراهام لينکلن
Read More »ترجمه کلمه linchpin
linchpin “ميخ اسه ،ميخ محور،سگدست علوم مهندسى : پين محور”
Read More »