knobby گره دار،پره دار،داراى برامدگى ( هاى زياد) ،قوزدار،گرد،تپه دار
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه knobbler
knobbler سنگ صاف کن ،کسيکه سنگ را ازگره صاف مى کند
Read More »ترجمه کلمه knobble
knobble قپه کوچک ،برامدگى کوچک ،گره کوچک ،دگمه کوچک ،هموار کردن ،صاف کردن
Read More »ترجمه کلمه knobbiness
knobbiness پوشيدگى ازگره يابرامدگى ،قپه ( دارى) ،گردى
Read More »ترجمه کلمه kapok
kapok “کاپوک ،الياف ابريشمى درخت پنبه يا درخت ابريشم علوم نظامى : چوب پنبه سبک”
Read More »ترجمه کلمه knobber
knobber گوزن نردوساله
Read More »ترجمه کلمه knobbed
knobbed قلمبه ،قبه دار،دکمه دار
Read More »ترجمه کلمه knob tie
knob tie علوم نظامى : گره مقره اى
Read More »ترجمه کلمه knob-and tube wiring
knob-and tube wiring الکترونيک : سيمکشى با مقره و لوله
Read More »ترجمه کلمه knob
knob “تکمه ،طبلک ،پيچ ،گردونه ،قبه ،دکمه ،برامدگى ،دستگيره ،دسته ،گره علوم مهندسى : تکمه گردان معمارى : دستگيره گويى علوم نظامى : شستى”
Read More »