knocker up بيدارکن ،کسيکه بردرخانه هاميزندتاکارگران را ازخواب بيدارکند
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه kapton
kapton علوم هوايى : نوعى پلاستيک عايق حرارتى با پوشش طلايى در فضاپيما
Read More »ترجمه کلمه knocker
knocker زننده ،کوبنده ،ادم خرده گير،مزاحم
Read More »ترجمه کلمه knocked down (k.d.)
knocked down (k.d.) “تفکيک شده ،از هم جدا شده ،بازشده بازرگانى : کالاهايى که بصورت باز به مشترى داده ميشود و خود مشترى انرا نصب مينمايد مانند مبلمان”
Read More »ترجمه کلمه knockdown
knockdown ورزش : ناک دان
Read More »ترجمه کلمه knock up
knock up سردستى اماده کردن ،بهم زدن ،برخورد کردن ،تحريک کردن ،از کار انداختن ،بپايان رساندن ،ابستن کردن ،ناراحت کردن
Read More »ترجمه کلمه knock together
knock together بهم خوردن ،بهم زدن ،بهم چسباندن
Read More »ترجمه کلمه knock reducer
knock reducer شيمى : ضد کوبش
Read More »ترجمه کلمه knock rating
knock rating علوم هوايى : ميزان بهسوزى
Read More »ترجمه کلمه knock-out tournament
knock-out tournament ورزش : تورنمنت حذفى شطرنج
Read More »