ترجمه کلمه mitigatory

mitigatory کم کننده ،سبک سازنده ،مخفف ،معتدل ،مايه کاهش يا ارامش

ترجمه کلمه mitigative

mitigative کم کننده ،سبک سازنده ،تخفيف دهنده ،مخفف ،ارام بخش ،مايه کاهش ،معتدل

mitigation of punishment قانون ـ فقه : تخفيف مجازات

mitigation “تخفيف ،تسکين علوم نظامى : کاهش”

mitigating factors قانون ـ فقه : کيفيات مخففه

mitigating circumstances قانون ـ فقه : کيفيات مخففه

mitigate سبک کردن ،تخفيف دادن ،تسکين دادن

magnetic north “عمران : شمال مغناطيسى ورزش : شمال مغناطيسى علوم هوايى : شمال مغناطيسى”

mitigable تخفيف دادنى

miticide داروى موش کش