ترجمه کلمه multipass sort

multipass sort “مرتب کردن چند گذرى ،جور کردن چند گذرى کامپيوتر : مرتب سازى چند عبورى”

ترجمه کلمه magniloquence

magniloquence پر اب و تابى ،قلمبه نويسى ،گزاف گويى

multipass “چند گذرى کامپيوتر : چند گذرى”

multipartite چند جزئى

multiparous چند شکم زاييده ،چند قولوزا

multipara زن چند شکم زاييده ،زنى که شير بشير مى زايد

multinominal پرنام ،پر اسم ،کثير الاسما

multinomial چند جمله اى

multinational corporations بازرگانى : شرکتهاى چند مليتى

multinational “قانون ـ فقه : چندمليتى بازرگانى : چند مليتى”