ترجمه کلمه munition

munition قلعه ،دفاع ،مهمات ،تدارکات ،جنگ افزار تهيه کردن

ترجمه کلمه muniment of title

muniment of title “دليل سمت قانون ـ فقه : دليل مالکيت”

muniment “سند،مدرک ،وسيله دفاع ،لوازم قانون ـ فقه : مدرک”

munificently از روى بخشندگى ،کريملنه ،سخاوتمندانه

munificent بخشنده ،کريم

munificence بخشش ،بخشندگى ،دهش ،کرم ،کرامت ،بذل

municipium شهرى که اهالى ان از حقوق شهر نشينان رومى بهره مند ميشدند

mahogany (گ.ش )درخت ماهون امريکايى ،چوب ماهون ،رنگ قهوه اى مايل به قرمز

municipally از لحاظ شهردارى ،بوسيله شهردارى ،از راه شهردارى

municipalize بدست شهردارى دادن ،شهردار کردن ،شهر سازى