machine “براده برداشتن ،تراشيدن ،تراشکارى کردن صيقل کردن ،دستگاه ،ماشين کردن ،با ماشين رفتن علوم مهندسى : دستگاه کامپيوتر : ماشين علوم نظامى : شيار انداختن روى فلز”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه muscology
muscology خزه شناسى
Read More »ترجمه کلمه muscologist
muscologist خزه شناس
Read More »ترجمه کلمه muscoid
muscoid خزه مانند،شبه خزه
Read More »ترجمه کلمه muscling
muscling نمايش ماهيچه ها،در پيکر نگارى و مجسمه سازى
Read More »ترجمه کلمه muscless
muscless بى ذوق ،بى قريحه
Read More »ترجمه کلمه muscled
muscled ماهيچه دار،عضلانى
Read More »ترجمه کلمه muscle up
muscle up ورزش : بالاکشيدن بکمک نيروى عضلانى ژيمناست
Read More »ترجمه کلمه muscle tonus
muscle tonus “کشيدگى طبيعى عضلانى( تونوس عضلانى) روانشناسى : کشيدگى طبيعى عضلانى”
Read More »ترجمه کلمه muscle bound
muscle bound داراى عضلات سفت وسخت ،غير قابل ارتجاع ،سفت
Read More »