ترجمه کلمه majority

majority “کبر،ماژوريته ،اکثريت ،بيشين ،بيشان قانون ـ فقه : کبر سن ،اکثريت روانشناسى : اکثريت ورزش : اکثريت پياده اى شطرنج”

ترجمه کلمه majordomo

majordomo (م.ل ).بزرگتر خانه ،متصدى امور خانوادگى ،ناظر،خوانسالار،وکيل خرج ،پيشکار،ابدار

major term شرط عمده واساسى

major suit (در بازى بريج )دست عالى وپر امتياز

major sort key کامپيوتر : يک فيلد حاوى اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده ها مى توانند تشخيص داده شده و مرتب شوند

major sort “جورسازى عمده کامپيوتر : مرتب سازى اصلى”

major seminary دانشکده علوم روحانى جماعت کاتوليک

major sect among shii muslims قانون ـ فقه : اثنى عشرى

machine gunner مسلسل چى

major road “راه با حق تقدم معمارى : راه با حق پيش افت راه با پيش افت”