ترجمه کلمه not to make old bones

not to make old bones جوانمرگ شدن

ترجمه کلمه not to go

not to go نرفتن

not that i know of چيزى که من بدانم نه

not stage علوم هوايى : مدار يا جزئى در يک سيستم لاجيک که وجود يا عدم وجود خروجى برعکس حالت ورودى و يا نقيض ان ميباشد

not out “توپزنى که هنوز اخراج نشده ورزش : اعلام خطا”

not-or gate کامپيوتر : دريچه نا – يا

not-or کامپيوتر : نا – يا

not operationally ready “از کار افتاده علوم نظامى : غير اماده از نظر عملياتى”

not operation عمل نقض ،عمل نفى

natary public’s office قانون ـ فقه : محضر