near collision “حالت نزديک برخورد دو هواپيما علوم نظامى : فاصله خيلى خطرناک براى دو هواپيما”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه near by
near by مجاور،دم دست ،نزديک به
Read More »ترجمه کلمه near bank
near bank علوم نظامى : ساحل نزديک رودخانه
Read More »ترجمه کلمه near at hand
near at hand نزديک ،در دسترس ،دم دست
Read More »ترجمه کلمه near arm and far leg barrel
near arm and far leg barrel “زير يک خم با تبديل به يک دست و يک پا مخالف( کشتى) ورزش : زير يک خم با تبديل به يک دست و يک پا مخالف”
Read More »ترجمه کلمه near all
near all “نزديک کردن شانه هاى حريف به تشک( کشتى) ورزش : نزديک کردن شانه هاى حريف به تشک”
Read More »ترجمه کلمه near
near “شبيه ،نزديک به ضربه( کشتى)،تقريبا،قريب ،صميمى ،نزديک شدن علوم مهندسى : مانند ورزش : نزديک به ضربه”
Read More »ترجمه کلمه neapolitan ointment
neapolitan ointment روغن خاکسترى
Read More »ترجمه کلمه neapolitan
neapolitan وابسته به شهر ناپل
Read More »ترجمه کلمه nail
nail “ميخ زدن ،دستگير کردن ،حمله به توپ دار به ويژه در پشت خط تجمع( فوتبال امريکايى)،سروقت ،به موقع پرداختن ،ناخن ،سم ،چنگال ،چنگ ،ميخ سرپهن ،گل ميخ ،با ميخ کوبيدن ،با ميخ الصاق کردن ،بدام انداختن ،قاپيدن ،زدن ،کوبيدن ،گرفتن علوم مهندسى : ميخ معمارى : ميخ قانون ـ فقه : از انتشار چيزى جلوگيرى کردن بازرگانى : ميخ ...
Read More »