فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
operating expenses بازرگانى : مخارج عملياتى
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه operating cost
operating cost “هزينه بهره بردارى معمارى : مخارج عملياتى بازرگانى : هزينه عملياتى”
Read More »ترجمه کلمه operating conditions
operating conditions معمارى : رژيم
Read More »ترجمه کلمه operating condition
operating condition الکترونيک : رژيم
Read More »ترجمه کلمه oblique question
oblique question پرسش غيرمستقيم
Read More »ترجمه کلمه operating capital
operating capital بازرگانى : سرمايه در گردش
Read More »ترجمه کلمه operating budget
operating budget “بودجه بهره بردارى بازرگانى : بودجه عملياتى”
Read More »ترجمه کلمه operating bridge
operating bridge “پلى که جهت عبور و انتقال وسايل کار در کارگاه ساختمانى ساخته مى شود عمران : پل بهره بردارى معمارى : پل کارگاهى”
Read More »ترجمه کلمه operating agency
operating agency “شعبه عامل علوم نظامى : قسمت اجرايى”
Read More »ترجمه کلمه operating
operating عامل ،عملياتى
Read More »